بگذشت دور یوسف و دوران حُسن توست
هر مصر دل كه هست به فرمان حُسن توست
بسیار سر به كنگره عشق بستهاند
آنجا كه طاق بندى ایوان حسن توست
فرمان ناز ده، كه در اقصاى ملك عشق
پروانهاى كه هست ز دیوان حسن توست
زنجیر غم به گردن جان مىنهد هنوز
آن مو كه سلسله جنبان حسن توست
دانم كه تا به دامن آخر زمان كند
دست نیاز من كه به دامان حسن توست
تقصیر در كرشمه (وحشى) نواز نیست
هر چند دون مرتبه شأن حسن توست
نظرات شما عزیزان:
دعا اگر نکنم من، دعا اگر نکنی تو...
حالت انتظار
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
من از سرودن شعر ظهور می ترسم...
نرسیده است....
او که جمعه می آید...
بی گل نرگس...
كى رفتهیى...
قائم رهایی...
دوران حُسن توست...
صبح بی تو...
ناخواسته...
غروب جمعه...
چشم ها را می گشایی ...
کجاست...
گفتند صبح آمدنت صبح دیگریست
برای پرندههای منتظر کمی مهربانی بریز!
عطر انفاس تو...
منتظر....
چرا نمی آید؟؟
پیام اور بهار....
دلم تنگ است....
اميد منتظران ...
استجابت ...
چگونه بي تو بمانم ...
دل نوشته ای به امام زمان علیه السلام...
مولا...
تنها ترین....